جدول جو
جدول جو

معنی واریز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

واریز کردن
(کَدَ)
منهدم شدن. ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن، رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن. تسویه حساب کردن
لغت نامه دهخدا
واریز کردن
یا واریز کردن حساب. تفریغ حساب کردن، یا واریز ساختمان بنا چاه و غیره)، فرو ریختن قسمتی از آن. یا واریز کردن کوه. فرو ریختن قسمتی از کوه بر اثر زلزله و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابریز کردن
تصویر ابریز کردن
بطعن کره ها را روغن کردن هنگامه کردن معرکه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
تیره کردن تار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریز کندن
تصویر کاریز کندن
حفر کردن قنات کاریز ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبریز کردن
تصویر لبریز کردن
پر کردن مملو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارون کردن
تصویر وارون کردن
واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارسی کردن
تصویر وارسی کردن
سرکشی کردن تفتیش کردن، ممیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریت کردن
تصویر اوریت کردن
((اُ رِ کَ))
لخت کردن، پر مرغ را کندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
Darken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
Ride
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
assombrir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
monter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
oscurecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
montar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
menggelapkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
verduisteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
rijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
सवारी करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
มืด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
oscurare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
cavalcare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
przyciemniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
andar a cavalo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
escurecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
变暗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
jeździć konno
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
їздити верхи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
затемнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
reiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
verdunkeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
ездить верхом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تاریک کردن
تصویر تاریک کردن
темнеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
menunggangi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی